واقعیت آن است که این شهر، با وجود قرار گرفتن در دشتی حاصلخیز، بهره چندانی از منابع آب روزمینی ندارد و به همین دلیل، در طول تاریخش، مسئولان شهر و افراد خیّر همیشه برای رفع این معضل تمهیداتی اندیشیدهاند؛ یکی از این تمهیدات که اتفاقاً اختراع خودِ ما ایرانیهاست، حفر قنات یا همان کاریز است. مشهدیها بیشتر کاریز میگویند و هنوز این نام، به یادگار در برخی محلات مشهد دیده میشود؛ مثل «میلکاریز»، «کنار کاریز» و مانند اینها. کاریزها به عنوان منابع تأمین آب مشهد، پیش از آنکه چاههای عمیق حفر شود و بیفتد به جان منابع زیرزمینی آب این منطقه، کم و بیش در رفع نیاز آب زائران پرشمار و مجاوران و همسایگان حرم رضوی، مؤثر و قوی عمل میکردند. این کاریزها، هم منبع تأمین آب شُرب شهر بودند هم نیازهای عمومی شهر را برطرف میکردند و هم موجب طراوت و زیبایی فضای شهر و حرم مطهر میشدند و چند جرعه آب گوارا در کام زائر و مجاور میریختند.
کاریزهای از یاد رفته
برخی کاریزها در مشهد وجود داشته است که ما الان از محل و تاریخشان اطلاعی نداریم و حتی نام و یاد آنها هم در خاطر مردم مشهد نیست. مثلاً کاریز «رکنآباد» که احتمالاً در روزگار سلجوقیان جریان داشت و ما امروزه خبر یا گزارشی از آن نداریم؛ فقط از روی اسناد به جا مانده، میدانیم از موقوفات آستانقدس بوده است. یا کاریز «دارالشفا» که احتمالاً در مکانی به همین نام جریان داشت و ما نه تاریخ حفرش را میدانیم و نه مکان آن را یا مثلاً کاریز دستجرد که از تاریخ حفر آن بیخبریم، اما میدانیم روزی، روزگاری در محله دستجرد مشهد، جایی در حدود گنبدسبز فعلی جریان داشته و در بیرون باروی شهر، زمینهای محل کشت سبزیجات و صیفیجات – به قول مشهدیها: باخترّهها – را سیراب میکرده است. نمونه دیگر از این نوع کاریزها، کاریز «مشهد» است که در دوره غزنوی و توسط ابوالحسن عراقی دبیر احیا شد و گویا پیش از آن خشک شده بود؛ اما ابوالفضل بیهقی که نام این کاریز را در کتاب خود آورده است، هیچ اشارهای به محل و دیگر جزئیات کاریز نمیکند. این کاریزها عموماً به دلیل قدمت زیاد، حتی نامشان هم در خاطر مشهدیها نمانده است و فقط محققان درباره آنها اطلاعات محدودی دارند.
کاریزهای نامآشنا
برخی از کاریزهای تاریخ مشهد، هرچند خشک شدهاند، اما نامشان هنوز در ذهن مردم مشهد هست یا اینکه برخی از قدیمیها و مو سفید کردهها، حتی محل جریان داشتن و مکان استفاده از آنها را میدانند؛ مثلاً کاریز «ماهی» که مادرم نقل میکرد در حوالی میدان بسیج (فلکه برق) جریان داشت و مردم منطقه از آن برای شستوشو و نیازهای روزمره استفاده میکردند. نمونه دیگر کاریز «میرزا» در بالاخیابان است که هرچند دیگر به صورت عینی وجود ندارد، ولی نام و خاطرش در ذهن مردم منطقه هست و اصلاً اسم یک کوچه را «آب میرزا» گذاشتهاند. کاریز معروف «سعدآباد» هم نمونه دیگری است؛ از آن قناتهای خیلی معروف که هرچند نشانی ظاهری از آن باقی نمانده، اما در خاطر مردم مشهد بدجور جا خوش کرده است؛ قناتی با آب بسیار گوارا که سقاهای مشهدی آن را با مَشْک به اطراف حرم میآوردند و زائران و مجاوران را سیراب میکردند یا مثلاً کاریز «عشرتآباد» یا «هشتآباد» در جنوب راهآهن مشهد که نشانههایش تا همین چند دهه پیش برجا بود. این قنات از حدود حاشیه بولوار راهآهن عبور و باغهای آن حوالی را سیراب میکرد و البته، تفرجگاهی باصفا برای مردم مشهد بود. به غیر از این موارد، بیشتر مکانهایی که امروزه به عنوان محله در مشهد شناخته میشوند و روزگاری روستایی در حومه شهر یا حتی با فاصله چند فرسخی از مشهد بوده اند، کاریزهایی داشتهاند که در خاطر برخی از اهالی سن و سالدار آن باقی مانده است. مثلاً کاریز «سمزقند» که روزگاری زمینهایش جزو منطقه تبادکان بود و امروزه در وجب به وجب آن زمینهای زراعی، خانه ساختهاند و جزو مناطق شلوغ شهری است. در همین سمزقند، کاریزی پرآب و قدیمی جاری بود که صیفیکاریهای این منطقه را آبیاری میکرد. یکی از قدیمیهای سمزقند که پس از یک قرن زندگی، عمرش را به شما داد، به یاد میآورد وقتی همه کاریزهای اطراف این روستا خشک میشد، کاریز سمزقند هنوز آب داشت و مورد استفاده اهالی قرار میگرفت و حتی درشکههایی که روی آنها منبع آب نصب شده بود، میآمدند و برای زائرانی که پای پیاده و از سمت شمال به سوی مشهد در حرکت بودند، از همین کاریز آب میبردند. امروزه از سمزقند، فقط یک نام باقی مانده است.
کاریز «درویشبک» نمونه دیگری از این کاریزها بود که تا ۸۰ سال پیش جریان داشت؛ از کنار محله نوغان میگذشت، از اراضی راهآهن امروزی که روزگاری روستای امینآباد بود، عبور میکرد و خودش را به زمینهایی میرساند که امروزه به نام منطقه طلاب میشناسیم. آب این قنات، آنقدر زیاد بود که آستانقدس برای تأمین نیازهای شهر مشهد، آن را به شهرداری اجاره میداد؛ اما خب، امروز دیگر خشک شده و اثری از مسیر آن هم نیست. موارد دیگری هم وجود دارد که کمبود فضای صفحه اجازه طرح و بررسی آن را نمیدهد، کاریزهایی مثل «آصفالدوله»، «چهنو»، «الندشت»، «شیخ»، «کود سلوک»، «منبع»، «گناباد» و ... که شاید پدربزرگها و مادربزرگهایتان، نام یا حتی موقعیت آنها را به خاطر داشته باشند. خوب است به بهانه پرسیدن این نامها، سری هم به بزرگترها بزنید؛ باور کنید کار هیچوقت تمامی ندارد، هوای موسفیدهای خانواده را بیشتر داشته باشید.
نظر شما